Friday, May 28, 2004

........................................................................................

Tuesday, May 25, 2004

● ميگن تولد اينجاست بعضی ها هم که به جشن تولد دعوت شدن. جای منم خالی کنين خيلی دلم ميخواست منم اونجا پيشتون بودم به هر حال تولدت مبارک.




........................................................................................

Tuesday, May 18, 2004

فراموشی مخملباف رو اگه تا حالا نخوندين حتما بخونين.




........................................................................................

Sunday, May 16, 2004

● داشتم وبلاگ نورهود را می خوندم .
در مورد رفتن خورشید خانم نوشته بود :

امان از اين فرودگاه لعتنی !

نا خودآگاه گریه ام گرفت .
تصویر رفتنش آمد جلوی چشمم .
و کله پاچه ای که دیگه خودش نیست بعد از فرودگاه با هم بزنیم .


........................................................................................

Wednesday, May 12, 2004

........................................................................................

Tuesday, May 11, 2004

● خوب راستش رو که بخوای وقتی ميلش رو خوندم داشتم از خوشحالی بال در ميووردم، بالاخره نتيجه کلی ،کلی زحمت رو گرفته بود.اون يه ماهی که اينجا بود نگرانی و انتظار رو تو وجودش حس کرده بودم. اما حالا رفتم تو يه فکره ديگه...

اگه بره، يعنی من می تونم نبودش رو تحمل کنم؟ همين الان کلی دلم واسش تنگ شده چه برسه که بخواد بره اون خراب شده ای که مجبورم باشه حداقل چميدونم لابد 7-8 سالی بمونه بدون اينکه بتونه برگرده.
وای، فکرشم حالمو بد ميکنه.

ولی خوب اين مانع از اون نميشه که براش از ته دل دعا نکنم که کار ويزاش هم درست بشه، با اينکه واقعا برام سخته که دوريش رو تحمل کنم

به هر حال بارون عزيزم هر کجا هستی و باشی دل من هميشه باهاته.




........................................................................................

Wednesday, May 05, 2004

● خسته تر از اونم که بتونم کاری بکنم، شروع ترم جدید هم کمکی نمیکنه که از این رخوت در بیام.
خسته خستم و دلم برا همتون خیلی تنگ شده، بیشتر از اونی که فک می کردم و اون جریان شب مهتابی هم کارو خراب تر میکنه.
دلتنگم،
به یکی از اون نیگاهای آرامش بخشتون احتیاج دارم سایه روشنیا، یا حداقل یکی از اون گپای دوستانه.

راستی نظرتون درمورد دوهفته کار برای یه خیریه که به بچه های بی سرپرست فلسطینی تو نوار غزه کنمک میکنه چیه، دوهفته بیت المقدس و نوار غزه تابستون امسال، تنها مشکل شاید ویزای اسراییل و پاس ایرانی من باشه، دارم پیشو میگیرم شاید مشکلی نباشه.

ولی هنوز دلتنگم.
سرد و بی روح




........................................................................................

Saturday, May 01, 2004

● وقتی زیر سیگاری ها را شستند و پاک کردند ما سیگار کشیدن را ترک کردیم.
وقتی به ما گفتند که کتابهای مقدس، قمار کردن را از گناهان شمرده اند ما ورقها را سوختیم.
با نسخه سررنش آمیز یک طبیب، ما شرابخواری خوش شبهایمان را کنار گذاشتیم.
و چون داستان دستگیری بی کسان و یتیمان را در ساده ترین آیه های مذهبی خواندیم جیب هایمان را در دست اولین عابر برهنه بخشیدیم.
و شنیدیم که گفتند: " خوشا به حال فروتنان و پرهیزگاران گه شادی دنیا از آن ایشان است. "

آنگاه
ابتدایی، برهنه، تهی، غمگین و سلامت رفتیم تا از رودخانه بگذریم.
رود طغیان کرد .
همه ما در آب فرو رفتیم.*


*نادر ابراهیمی



........................................................................................