Tuesday, December 19, 2006



آخرین گفتار یک مست

احمق بودم
می نوشتم که شاید مرحمی باشم بردلم و بر دلی، نمی دانستم که زخم میزنم به شعر و آهنگ.
همیشه انقدر کند ذهنم که باید توی صورتم بگویند که داری گند میزنی تا بفهمم که دارم گند میزنم.
گند زدم

بار دیگر میروم، اما اینبار بازگشتن به سرزمین سایه روشنم خیلی بعید تر از بار پیش به ذهنم می آید. میروم به سرزمین خودم، سرزمینم با یک خواننده و یک نویسنده. میروم تا در چاه تنهایی خودم فریاد بزنم، لااقل اطمینان خواهم داشت که دلی را نمی شکنم در خلال فریادهایم، آنهم کاملا ناخواسته.

دلم تنگ خواهد شد برای سرزمینم، تحمل باید کرد همانگونه که دلتنگی برای حمید، سارا، ندا، فرید و ریحانه را تحمل میکنم، که فرید و ریحانه را نرفته دلتنگم. چه میتوانم بکنم جز تحمل و امید.

نمی خواهم بگویم مست هم مُرد ولی ظاهرا دیگر قلبش نمی تپد.

علیرضا


........................................................................................

Monday, December 18, 2006

● هرچی آرزوی خوب تو دنیاست مال تو
هرچی که خاطره داری مال من
اون روزای عاشقونه مال تو

این شبای بی قراری مال من...

مست


........................................................................................

Saturday, December 16, 2006

● کارت اشتراک کافه گالری را نگرفته به باد فنا دادم. همانجا بود که همه را به آتش کشیدم، مخلوطی از شکلات و شراب و مکبث را، همه را فرو دادم به همراه آمریکانو و موکا.
سرم بد درد میکند و گلویم هم، دارم سرما میخورم، حتی مکبث نیم سوز هم چاره ای از من دوا نکرد، لذتی هم نداشت این مکبث سوزان امروز.
گلویم مثل سگ درد میکند و سرم هم.
کاش تا صبح تمام مکبث ها را به آتش بکشند

مست


● خلوتی میخواهم که ببارم
بد فرم هم ببارم

مست


........................................................................................

Thursday, December 14, 2006

● گرچه صحبت های شب تا صبح با دوستان، همانهایی که مدتهاست برای فهمیدنشان کمتر نیازی به صحبت است سبکم کرد دیشب را، ولی من چیزی گم کرده ام، شاید همه چیز را گم کرده باشم، نمیدانم، چیزی در چنته ندارم هرچه نگاه میکنم، حس بدی دارم، اگر این چند مدت هم همین طور که گذشت، بگذرد، چاره ای ندارم جز اینکه کاری بکنم کارستان، امیدوارم باز اگر صدای حادثه خوابید این بار، کم نیاورند. هیچ کس از من انتظار این حادثه را نخواهد داشت. روزشمار حادثه خیزم کنار گوشم تیک تاک میکند. کاش چاره ای به غیر از حادثه باشد برایم. کاش کسی برایم دعا میکرد. روزشمار من به سرعت نور مرا به سمت حادثه میراند.
باید خود را آماده کنم.
کاش کسی برای من دعا میکرد.

I won't put my hands up and surrender
There will be no white flag above my door
There will be no white flag above my door

مست


........................................................................................

Wednesday, December 13, 2006

● دیروز تولد خالق جیغ بود
به افتخارش یک جیغ بلند بکشید
باشد که رستگار شوید



مست


........................................................................................

Monday, December 11, 2006

● خونه، ماشین، لپ تاپ، سایه، مایه، پازل، نمی یای، نمی یای، نمی یای
جاده، بارون، هیرون، رادیو، رپ، آبجیز، ابری، نمی یای، نمی یای، نمی یای
آتیش، کرسی، دماق، بالش، انار، ویلا، سرما، نمی یای، نمی یای، نمی یای
تاصُب، آتیش، آهنگ، سکوت، نئوپان، جیز جیز، پلاستیک سوخته، نمی یای، نمی یای، نمی یای
کرسی، گرما، سرما، خاموش، روشن، نمی خوام، نمی خوام، نمی خوام
جاده، میلک شیک، کافی شاپ، ام اند ام، برفاب، نمی یام، نمی خوام، نمی یای

مست


........................................................................................

Sunday, December 10, 2006

● برای ماه:
شاید که هر مسیحی سرنوشتی دارد، شرنوشت مسیح تو به گم شدن بود
سرنوشت مسیح من اما، که میداند، من دادمش به بهترین ها،حتی بهتر از بهترین بهترینها
تا چه باشد سرنوشت مسیحم
که میداند

مست


● …But I will go down with this ship
And I won't put my hands up and surrender
There will be no white flag above my door…*

*White flag, Dido

مست


........................................................................................

Saturday, December 09, 2006

● ... گفته بودم زندگی زیباست
گفته و ناگفته ای بس نکته ها اینجاست
سر برون آوردن گل از درون برف
تاب نرم رقص ماهی در بلور آب
خواب گندمزار در برکهء مهتاب
بوی عطر خاک باران خورده در کهسار
آمدن
رفتن
دویدن
عشق ورزیدن
در غم انسان نشستن
پا به پای شادمانیهای مردم پای کوبیدن
کار کردن
کار کردن
آرمیدن .
آری آری زندگی زیباست
زندگی آتشگهی دیرینه پابرجاست
گر بیفروزیش رقص شعله اش در هر کران پیداست
ارنه خاموش است و خاموشی گناه ماست*

*سیاوش کسرایی

میخواستم آخر شعر یک " زرشک " اضافه کنم دلم نیومد، هنوز شاید ته دلم فکر میکنم که شاید زندگی زیبا باشد. شاید

مست


........................................................................................

Friday, December 08, 2006


پنج شنبه را در قبرستانهای اطراف تهران بودم. به بهانه سر زدن به مرده ها ولی بیشتر برای سرزدن به خودم. بارها رفته ام و چند باری را برای خلوت کردن با خودم، این بار هم.
قدم زدم، در میان قبرها، در میان آرامگاههای خانوادگی، به مال خودمان هم سرزدم، جایی که یکی از قبرهایش مال من خواهد شد، دوباره در میان قبرهای شهدا هم، اشکم در آمد و تف فرستادم به تمام دوستان رئیس بهداشت و درمان و آموزش پزشکی، دوباره و با تمام وجود. از کنار قبرهای بی نشان اعدامی های اوایل انقلاب هم رد شدم و قبرهای هنرمندان، قبرهای اطراف شاه عبد العظیم که کارگرهای افغانی با کلنگ به جان کاشی کاری های کهنه برجسته لعاب دار چندین صد ساله اش افتاده بودند تا با کاشی های نو و براق که حال آدم را به هم می زند جایگزینش کنند. تف به روی همه شان، به همه دوستان رئیس بهداشت و درمان و آموزش پزشکی.
سری به قبرستان نیمه متروک ابن بابویه هم زدم، با زن آقا، بانوی قبرها هم به گپ نشستم و داستانهای این ماه قبرستانش را شنیدم، به اختصار و گویا.
برای من که مستی ام دارد میپرد، منی که سالها مست بودم و دلم لک زده است برای پیاده روی های آخر شب، قبرستان گردی اینبار معرکه ای بود.
از خرده فرمایشات مدرسه ای یادم می آید که گفته بودند وقتی به شدت ناامید و ناراحتی یا سر خوش و مغرور سری به قبرستان بزنید.

مست


........................................................................................

Wednesday, December 06, 2006

● دوباره سری به زیر زمین و کتابها زدم در چند هفته گذشته. بیشتر به میزکارم پناه میبرم این روزها، عکسهایی که گرفته بودم و دوستشان داشتم، هنوز بر دیوار پشتی میز کارم هست، چند ماهی میشود که دوربین عکاسیم را برای دل خودم به دست نگرفته ام تا چند تصویر دوست داشتنی پیدا کنم. دلم برای چهره ها و منظره ها از پشت چشمی دوربینم تنگ شده.
دلم برای عکاسی تفننی تنگ شده.
پانزده هزار و چهارصد و هشتاد و پنجمین عکس دوربینم را از عکسهای پشت میزم انداختم.
کاملا تفننی



مست


........................................................................................

Tuesday, December 05, 2006

● بسكه جفا ز خار و گل ديد دل رميده ام
همچو نسيم ازين چمن پاي برون كشيده ام

شمع طرب ز بخت ما آتش خانه سوز شد
گشت بلاي جان من عشق به جان خريده ام

حاصل دور زندگي صحبت آشنا بود
تا تو ز من بريده اي ، من ز جهان بريده ام

تا به كنارمن بودي ، بود به جا قرار دل
رفتي و رفت راحت از خاطر آرميده ام

تا تو مراد من دهي كشته مرا فراق تو
تا تو به داد من رسي من به خدا رسيده ام

چون به بهار سر كند لاله ز خاك من برون
اي گل تازه ياد كن از دل داغ ديده ام...*

*رهی


مست


........................................................................................

Sunday, December 03, 2006

● خواستن بچه ام را بخرند از قرار کیلویی دویست تومان، راضی نشدم، گفتم تف به گور پدرتان با این قیمت گذاری معرکه تان. عموزاده ام جیغ را خرید تا در بالای اتاق دیگری بیاویزد. برای تولدم هم مونوپولی خرید، می خواهم تا قیامت مونوپولی بازی کنم تا جیبم پر از پولهای کاغذی شود، فردای قیامت همه را در وگاس قمار میکنم بر روی هیچ، عاشق قمار کردن هستم، همه چیزم را یکجا، همین تازگیها همه را باختم. راستی کسی میداند که چرا من انگشتری بی نگین در جیب دارم؟ هر روز همراهم است، شاید روزی بیاید، شاید.
راستی امتحان آخرترم سنجی را شاید در وین برگزار کردند شاید در نورتینگن. ژانويه در اتریش خیلی سرد است، یادم باشد شالگردنم را جا نگذارم. تمام دوستانم را فیلتر کرده اند بی شرف ها، این دوستان بهداشت و درمان و آموزش پزشکی که مسئولش عشق من است. از قول من به گوسفند سیاه بگویید که چاره ای جز زندگی با گله را ندارد، بیخود فکر تحصیل در بلاد کفررا در کله اش نیارد.
یادم می آید کسی گفته بود ای نخورده مست لحظه دیدار نزدیک است. چه خوش باور بودیم. از قول من بر مزارش جوری که ترک برندارد چینی نازک تهاییش بنویسید:

نخورده مست مُرد.

مست


........................................................................................

Friday, December 01, 2006

● دیگر شراب هم جز تا کنار بستر خوابم نمی برد

مست


........................................................................................