Monday, April 13, 2009
●
........................................................................................ بهترین عید بود عید امسال کنار بهترین بودن و بهترین جای دنیا بودن همان جا که همیشه آرزو داشتم که باشم، همه عمر کنار مسیح مسیحی که به صلیب نکشیده اند مسیحی با آغوش باز به روی همه همان که من دوست دارم مسیح من مسیح ریو و ساعتها خیره شدن به کوه، به آرامش، به مجسمه میان ابرها به مسیح من به مسیح ما □ نوشته شده در ساعت 15:56 توسط نخورده مست Wednesday, December 24, 2008
●
........................................................................................ یلدا نویسی
□ نوشته شده در ساعت 12:56 توسط نخورده مست Saturday, May 17, 2008 ........................................................................................ Sunday, May 11, 2008 ........................................................................................ Saturday, April 12, 2008
●
........................................................................................پراکنده نویسی سال جدید شد و کارهای من بیشتر، خروار کارهای نکرده توی مخم و من همچنان کار می کنم، به لطف محمود و دولت مهروزی اش تمام کارهای تجاری شرکت رو باید با چند واسطه و از طریق برادران عرب حاشیه نشین خلیج مجعول عرب، یا ترکان مقیم استامبول انجام بدم و درصدی از هر معامله که به جیب اینها می رود، معاملاتی که قبل از اینکه دولت خدمت گذار فقر را به تساوی بین مردم تقسیم کند و ما هم شامل مهروزی اش شویم از طریق بانکهای ایرانی انجام میشد و سودش به جیب برادران خائن ایرانی میرفت، خلاقیت و نوآوری است دیگر و صد البته هیچ وقت مهرورزی را فراموش نکنید. من سال جدید را با همه مشکلاتش آغاز کرده ام و خوشحالم، شعر زیر میزم را بجای به چه فکر میکنی سایه داده ام به زندگی زیباست کسرایی، و آواز شب و روزم شده است شب وصل ملک الشعرا، تمام مسیر اتوبان صدر را از پیچ حموم تا پل شریعتی را شنبه پیش پیاده داد می زدم: به زلف سرکجت گم شده دلم، به ماه عارضت دلبردلبر حل کن مشکلم... با شجریان می خواندم، فریاد می زدم تا که صدایم گرفت از بس که الاغ خوشحالی هستم. تبریک سال نو نگفتم به همه آنهایی که می آیند و می روند، یا اینکه دیگر نمی آیند، به آنهایی که از روی علاقه می آیند و یا شاید فقط از روی عادت، گرچه شاید خلوت بودن اینجا را از ابتدا دوست می داشتیم ما که اینجا بودیم، به هر حال، سال نو مبارک و البته نه صد سال به این سالها، صد سال به همان سالها که مهرورزی نبود و کتاب نو بود هر روزکه شهر کتاب می رفتیم و روزنامه های رنگارنگ بود و آنقدر مطلب هر روز بود که همیشه انبوه مقاله های نخوانده جمع شده بود روی هم. همان سالها که امنیت اجتماعی مردم تامین نبود و خاتمی بود و نفت را بشکه ای هفت دلار می فروختیم و پولش سر سفره های مردم نبود، همان سالها که ما فقط ایران بودیم و جزو پنج قدرت اول دنیا نبودیم ولی مردم دنیا بیشتر دوستمان داشتند و منفورترین کشور دنیا نشده بودیم، حتی منفورتر از اسرائیل، همان سالها که خلیجمان هنوز فارس بود و مجبور نبودیم یک میلیون امضا جمع کنیم که بگوییم فارس است به خدا و رئیس جمهورمان زیر نام خلیج عربی برادران دیکتاتورترعربش را در بقل نفشرده بود و لبخند نزده بود. صد سال به همان سالها راستی یادم نرفته که قول سفرنامه تایلند داده بودم، عکسهایش هست اگر نشد که بنویسم، عکسها را حداقل می گذارم □ نوشته شده در ساعت 14:38 توسط نخورده مست Tuesday, March 11, 2008
●
........................................................................................من دوباره برگشتم، این مدت انقدر تو رفت و آمد بودم که نمی دونم کی رفتم کی برگشتم، آخره ساله و یه کوه کار که باید انجام بشه، هنوز نرسیدم از تایلند بنویسم ولی فعلا این شبه خاطرات مصورمه، نسخه اول. همین تا ببینم کی می رسم به نوشتن □ نوشته شده در ساعت 13:23 توسط نخورده مست Saturday, March 01, 2008
●
........................................................................................من برگشتم با کلی داستان ، کلی تجربه و کلی عکس و شرح، فعلا مشکلم اینه که وقتشو ندارم بذارمشون اینجا، دم عیده و کلی کارای آخر سال شرکت مونده، دوشنبه شبم دوباره باید یه سفر کاری برم برای شیش روز، ولی خوب قول میدم که یه سری عکس و شرح حال بذارم اینجا به زودی. □ نوشته شده در ساعت 14:58 توسط نخورده مست Tuesday, February 19, 2008 ........................................................................................
|
|